فلک را جور بیاندازه گشتست | جهان را رسم و آیین تازه گشتست | |
هَزار امروز همآواز زاغ است | گل از بیرونقیها خار باغ است | |
نه خندان غنچه نه سرو از غم آزاد | نه گل خرم نه بلبل خاطرش شاد | |
غم دیرینه گر در سینه داری | چه غم گر بادهٔ دیرینه داری | |
دو چیز اندُه برد از خاطر تنگ | نی خوش نغمه و مرغ خوشآهنگ | |
فلک را عادت دیرینه این است | که با آزادگان دائم به کین است |
چه شعر نابی