دعای صباح امیرالمومنین حضرت علی(ع)

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اللّٰهُمَّ يَا مَنْ دَلَعَ لِسانَ الصَّباحِ بِنُطْقِ تَبَلُّجِهِ ، وَسَرَّحَ قِطَعَ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ بِغَيَاهِبِ تَلَجْلُجِهِ ، وَأَتْقَنَ صُنْعَ الْفَلَكِ الدَّوَّارِ فِى مَقَادِيرِ تَبَرُّجِهِ ، وَشَعْشَعَ ضِيَاءَ الشَّمْسِ بِنُورِ تَأَجُّجِهِ ، يَا مَنْ دَلَّ عَلَىٰ ذَاتِهِ بِذَاتِهِ ، وَتَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَةِ مَخْلُوقَاتِهِ ، وَجَلَّ عَنْ مُلائَمَةِ كَيْفِيَّاتِهِ ، يَا مَنْ قَرُبَ مِنْ خَطَراتِ الظُّنُونِ ، وَبَعُدَ عَنْ لَحَظَاتِ الْعُيُونِ ، وَعَلِمَ بِمَا كَانَ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ ، يَا مَنْ أَرْقَدَنِى فِى مِهَادِ أَمْنِهِ وَأَمَانِهِ ، وَأَيْقَظَنِى إِلىٰ مَا مَنَحَنِى بِهِ مِنْ مِنَنِهِ وَ إِحْسَانِهِ ، وَكَفَّ أَكُفَّ السُّوءِ عَنِّى بِيَدِهِ وَسُلْطَانِهِ؛

 

به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانی‌اش همیشگی است؛ خدایا، ای آن‌که زبان صبح را به گویایی تابش و روشنایی‌اش برآورد و قطعه‌های شب تار را با تیرگی‌های شدید به‌هم پیچیده‌اش به اطراف جهان فرستاد و ساختمان سپهر گردون را در اندازه‌های زیبایش محکم نمود و پرتو خورشید را به روشنایی شعله‌ورش در همه‌جا برافروخت، ای آن‌که بر ذاتش دلیل است و از شباهت و همگونگی با آفریدگانش منزّه است و شأنش از سازگاری با کیفیات مخلوقاتش برتر است، ای آن‌که به باورهای گذرا بر دل نزدیک و از چشم‌انداز دیدگان سر دور است و آنچه را هستی یافت پیش از آنکه پدید آید می‌داند، ای آن‌که در گاهواره امن و امانش خوابانید مرا و به‌جانب آنچه از نعمت‌ها و احسانش که بی‌دریغ به من بخشید، بیدارم کرد و دست‌های حوادث و آفات را با دست لطف و قدرتش از من بازداشت؛

صَلِّ اللّٰهُمَّ عَلَى الدَّلِيلِ إِلَيْكَ فِى اللَّيْلِ الْأَلْيَلِ ، وَالْمَاسِكِ مِنْ أَسْبَابِكَ بِحَبْلِ الشَّرَفِ الْأَطْوَلِ ، وَالنَّاصِعِ الْحَسَبِ فِى ذِرْوَةِ الْكَاهِلِ الْأَعْبَلِ ، وَالثَّابِتِ الْقَدَمِ عَلَىٰ زَحالِيفِها فِى الزَّمَنِ الْأَوَّلِ ، وَعَلَىٰ آلِهِ الْأَخْيَارِ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَبْرارِ ، وَافْتَحِ اللّٰهُمَّ لَنَا مَصَارِيعَ الصَّباحِ بِمَفَاتِيحِ الرَّحْمَةِ وَالْفَلَاحِ ، وَأَلْبِسْنِى اللّٰهُمَّ مِنْ أَفْضَلِ خِلَعِ الْهِدَايَةِ وَالصَّلَاحِ ، وَأَغْرِسِ اللّٰهُمَّ بِعَظَمَتِكَ فِى شِرْبِ جَنانِى يَنَابِيعَ الْخُشُوعِ ، وَأَجْرِ اللّٰهُمَّ لِهَيْبَتِكَ مِنْ آمَاقِى زَفَرَاتِ الدُّمُوعِ ، وَأَدِّبِ اللّٰهُمَّ نَزَقَ الْخُرْقِ مِنِّى بِأَزِمَّةِ الْقُنُوعِ؛

 

خدایا، درود فرست به آن راهنمای به سویت در شب تیره و تار جاهلیت و آن چنگ زننده از میان ریسمان‌هایت به بلندترین رشته‌ی شرف و آن دارنده‌ی حسب پاک و ناب که برگرده استوارترین روش شرافت قرار دارد و آن ثابت قدم در لغزشگاه‌های دوران پیش از بعثت و نیز بر خاندان او که بهترین انتخاب‌شدگان و برگزیدگان و نیکانند. خدایا! درهای روز را با کلیدهای رحمت و رستگاری به روی ما بگشا و بر من از بهترین لباس‌های هدایت و صلاح بپوشان، به عظمتت در آبشخور قلبم چشمه‌های فروتنی را بجوشان و در برابر هیبتت از گوشه‌های دیدگانم رودهای اشک سوزان جاری ساز و مرا از بی‌پروایی و نادانی به مهارهای قناعت و خواری ادب فرما؛

إِلٰهِى إِنْ لَمْ تَبْتَدِئْنِى الرَّحْمَةُ مِنْكَ بِحُسْنِ التَّوْفِيقِ ، فَمَنِ السَّالِكُ بِى إِلَيْكَ فِى واضِحِ الطَّرِيقِ ؟ وَ إِنْ أَسْلَمَتْنِى أَنَاتُكَ لِقائِدِ الْأَمَلِ وَالْمُنَىٰ فَمَنِ الْمُقِيلُ عَثَرَاتِى مِنْ كَبَوَاتِ الْهَوىٰ ؟ وَ إِنْ خَذَلَنِى نَصْرُكَ عِنْدَ مُحارَبَةِ النَّفْسِ وَالشَّيْطانِ ، فَقَدْ وَكَلَنِى خِذْلانُكَ إِلىٰ حَيْثُ النَّصَبِ وَالْحِرْمانِ؛

 

خدایا اگر رحمت تو با توفیق نیکو از ابتدا شامل حال من نبود چه کسی رهنمای من به سویت در این راه روشن می‌بود؟ و اگر مهلتت مرا تسلیم آمال و آرزوهای باطل کند، آنگاه چه کسی لغزش‌هایم را از فروافتادن در هوای نفس جبران می‌کند؟ و اگر به هنگام جنگ با نفس و شیطان یاریت مرا واگذارد، این یاری نکردنت مرا در آغوش رنج و محرومیت اندازد؛

إِلٰهِى أَتَرَانِى مَا أَتَيْتُكَ إِلّا مِنْ حَيْثُ الْآمالِ، أَمْ عَلِقْتُ بِأَطْرَافِ حِبَالِكَ إِلّا حِينَ باعَدَتْنِى ذُنُوبِى عَنْ دَارِ الْوِصَالِ ، فَبِئْسَ الْمَطِيَّةُ الَّتِى امْتَطَتْ نَفْسِى مِنْ هَوَاها ، فَوَاهاً لَهَا لِمَا سَوَّلَتْ لَهَا ظُنُونُها وَمُنَاها ، وَتَبّاً لَها لِجُرْأَتِها عَلَىٰ سَيِّدِها وَمَوْلاها . إِلٰهِى قَرَعْتُ بَابَ رَحْمَتِكَ بِيَدِ رَجَائِى ، وَهَرَبْتُ إِلَيْكَ لَاٰجِئاً مِنْ فَرْطِ أَهْوَائِى ، وَعَلَّقْتُ بِأَطْرَافِ حِبَالِكَ أَنامِلَ وَلَاٰئِى ، فَاصْفَحِ اللّٰهُمَّ عَمَّا كُنْتُ أَجْرَمْتُهُ مِنْ زَلَلِى وَخَطَائِى ، وَأَقِلْنِى مِنْ صَرْعَةِ رِدَائِى ، فَإِنَّكَ سَيِّدِى وَمَوْلاىَ وَمُعْتَمَدِى وَرَجَائِى؛

 

خدای من، می‌بینی که به پیشگاهت نیامدم مگر از جهتی که نسبت به رحمتت آرزوها داشتم، یا چنگ نزدم به اطراف رشته‌ی استوارت مگر آنگاه‌ که گناهانم مرا از خانه وصال تو دور ساخت، پس چه بد مرکبی است مرکب خواسته‌های باطل که نفسم بر آن سوار شده، وای بر این نفس که گمان‌های بی‌مورد و آرزوهای نابجایش با همه زشتی در برابرش زیبا جلوه کرده! و مرگ بر او که به سرور و مولایش جرأت نموده! خدایا با دست امید در رحمتت را کوبیدم و از کثرت هوسرانی‌ام به پناهندگی به سویت گریختم و به کناره‌های رشته استوارت انگشتان محبّتم را آویختم. بار خدایا ازآنچه در گذشته مرتکب شدم، از لغزش و خطایم چشم‌پوشی کن و از درافتادن به جامه تنگ گناه رهایم ساز که به یقین تویی سرور و مولا و پشتیبان و امید من؛

وَأَنْتَ غايَةُ مَطْلُوبِى وَمُنَاىَ فِى مُنْقَلَبِى وَمَثْوَاىَ . إِلٰهِى كَيْفَ تَطْرُدُ مِسْكِيناً الْتَجَأَ إِلَيْكَ مِنَ الذُّنُوبِ هارِبَاً ؟ أَمْ كَيْفَ تُخَيِّبُ مُسْتَرْشِداً قَصَدَ إِلَىٰ جَنَابِكَ سَاعِياً ؟ أَمْ كَيْفَ تَرُدُّ ظَمْآناً وَرَدَ إِلىٰ حِيَاضِكَ شَارِباً ؟ كَلَّا وَحِيَاضُكَ مُتْرَعَةٌ فِى ضَنْكِ الْمُحُولِ، وَبَابُكَ مَفْتُوحٌ لِلطَّلَبِ وَالْوُغُولِ ، وَأَنْتَ غايَةُ الْمَسْؤُولِ وَنِهَايَةُ الْمَأْمُولِ . إِلٰهِى هَذِهِ أَزِمَّةُ نَفْسِى عَقَلْتُها بِعِقَالِ مَشِيَّتِكَ ، وَهٰذِهِ أَعْبَاءُ ذُنُوبِى دَرَأْتُها بِعَفْوِكَ وَرَحْمَتِكَ ، وَهَذِهِ أَهْوَائِىَ الْمُضِلَّةُ وَكَلْتُها إِلَىٰ جَنَابِ لُطْفِكَ وَرَأْفَتِكَ؛

 

و تویی منتهای خواسته و آرزوی من، در دنیا و آخرت، خدای من چسان درمانده‌ای را که در حال گریز از گناهان خویش به تو پناه جسته از خود می‌رانی؟ یا چگونه ره‌جویی را که شتابان قصد آستانت نموده ناامید می‌کنی؟ یا چگونه تشنه‌ای را باز می‌گردانی که وارد حوض‌هایت شده؟ البته که چنین نخواهی کرد زیرا حوض‌های رحمتت در سخت‌ترین خشک‌سالی‌ها لبریز و درگاه لطفت همواره برای درخواست وارد شدن باز است، تویی منتهای خواسته و نهایت آرزو. خدای من، این مهار نفس من است که به پایبند مشیتت بستم و این بارهای سنگین گناهان من است که به پیشگاه عفو و رحمتت انداختم و این هوس‌های گمراه‌کننده‌ی من است که به درگاه لطف و مهرت واگذاشتم؛

فَاجْعَلِ اللّٰهُمَّ صَبَاحِى هٰذا نَازِلاً عَلَىَّ بِضِيَاءِ الْهُدىٰ ، وَبِالسَّلامَةِ فِى الدِّينِ وَالدُّنْيا ، وَمَسَائِى جُنَّةً مِنْ كَيْدِ الْعِدَىٰ وَوِقايَةً مِنْ مُرْدِياتِ الْهَوَىٰ ، إِنَّكَ قادِرٌ عَلَىٰ ما تَشاءُ ، ﴿تُؤْتِى الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ ، وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ ، وَتُعِزُّ مَنْ تَشاءُ ، وَتُذِلُّ مَنْ تَشاءُ ، بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ ، تُولِجُ اللَّيْلَ فِى النَّهارِ ، وَتُولِجُ النَّهارَ فِى اللَّيْلِ ، وَتُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ ، وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ ، وَتَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴾، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَكَ اللّٰهُمَّ وَبِحَمْدِكَ ، مَنْ ذَا يَعْرِفُ قَدْرَكَ فَلَا يَخافُكَ، وَمَنْ ذَا يَعْلَمُ مَا أَنْتَ فَلَا يَهابُكَ؛

 

بار خدایا! این صبح مرا آن‌گونه آغاز کن که با پرتو هدایت و با سلامت دین و دنیا همراه باشد و شبم را سپری ساز از نیرنگ دشمنان و نگاهبانی گردان از هلاکت‌های هوای نفس که به یقین تو به هر چه بخواهی توانایی، فرمانروایی را به هر که بخواهی عنایت می‌کنی و از هر که بخواهی بازمی‌ستانی و به هرکه بخواهی عزت می‌بخشی و هرکه را اراده کنی به ذلت می‌نشانی، خوبی به دست توست، همانا تو بر همه‌چیز توانایی، شب را در روز درمی‌آوری و روز را در شب، زنده را از مرده بیرون می‌آوری و مرده را از زنده و هر که را بخواهی بی‌حساب روزی می‌دهی. معبودی جز تو نیست. بار خدایا! تنها تو را منزّه می‌دارم و سپاس و ستایش می‌گویم، کیست که قدر تو را بشناسد و از مقام تو نترسد؟ و کیست که بداند تو کیستی آنگاه از تو نهراسد؟

أَلَّفْتَ بِقُدْرَتِكَ الْفِرَقَ ، وَفَلَقْتَ بِلُطْفِكَ الْفَلَقَ ، وَأَنَرْتَ بِكَرَمِكَ دَياجِىَ الْغَسَقِ ، وَأَنْهَرْتَ الْمِيَاهَ مِنَ الصُّمِّ الصَّياخِيدِ عَذْباً وَأُجَاجاً ، وَأَنْزَلْتَ مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً ، وَجَعَلْتَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لِلْبَرِيَّةِ سِراجاً وَهَّاجاً ، مِنْ غَيْرِ أَنْ تُمَارِسَ فِيَما ابْتَدَأْتَ بِهِ لُغُوباً وَلَا عِلاجاً ، فَيا مَنْ تَوَحَّدَ بِالْعِزِّ وَالْبَقَاءِ ، وَقَهَرَ عِبَادَهُ بِالْمَوْتِ وَالْفَناءِ ، صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الْأَتْقِيَاءِ ، وَاسْمَعْ نِدَائِى؛

 

با قدرت خود پراکنده را الفت بخشیدی و با مهربانی‌ات سپیده‌دم را شکافتی و با کرمت تاریکی‌های شب را روشن نمودی و آب‌های شیرین و شور را از دل سنگ‌های سخت و خارا جاری کردی و از ابرهای گران بارانی فراوان فروریختی و خورشید و ماه را برای مردمان چراغی فروزان قرار دادی، بی‌آنکه در آنچه آغازگر پیدایشش بودی دچار خستگی و ناتوانی و چاره‌جویی شوی، ای آن‌که در عزت و بقا یگانه است و بندگانش را به مرگ و فنا مقهور خود ساخته است، درود فرست بر محمّد و خاندان پرهیزگارش و ندای مرا بشنو؛

وَاسْتَجِبْ دُعَائِى ، وَحَقِّقْ بِفَضْلِكَ أَمَلِى وَرَجَائِى ، يَا خَيْرَ مَنْ دُعِىَ لِكَشْفِ الضُّرِّ ، وَالْمَأْمُولِ لِكُلِّ عُسْرٍ وَيُسْرٍ ، بِكَ أَنْزَلْتُ حاجَتِى فَلَا تَرُدَّنِى مِنْ سَنِيِّ مَوَاهِبِكَ خائِباً ، يَا كَرِيمُ يَا كَرِيمُ يَا كَرِيمُ ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ، وَصَلَّى اللّٰهُ عَلىٰ خَيْرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ أَجْمَعِينَ.

 

دعایم را اجابت گو به فضل خود و آرزو و امیدم را محقّق فرما، ای بهترین کسی که برای برطرف ساختن هر بدحالی خوانده و برای هر سختی و آسانی آرزو شدی، نیازم را به پیشگاه تو فرود آوردم، پس از موهبت‌های بلندپایه خود ناامیدانه ردّم مکن ای بزرگوار، ای بزرگوار، ای بزرگوار، به رحمتت ای مهربان‌ترین مهربانان و درود خدا بر بهترین آفریده‌اش محمّد و اهل‌بیت او همه.

 

آنگاه به سجده رود و بگوید:

إِلٰهِى قَلْبِى مَحْجُوبٌ ، وَنَفْسِى مَعْيُوبٌ ، وَعَقْلِى مَغْلُوبٌ ، وَهَوَائِى غَالِبٌ ، وَطَاعَتِى قَلِيلٌ ، وَمَعْصِيَتِى كَثِيرٌ ، وَ لِسَانِى مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ ، فَكَيْفَ حِيلَتِى يَا سَتَّارَ الْعُيُوبِ ، وَيَا عَلَّامَ الْغُيُوبِ ، وَيَا كَاشِفَ الْكُرُوبِ ؟ اغْفِرْ ذُنُوبِى كُلَّها بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، يَا غَفَّارُ يَا غَفَّارُ يَا غَفَّارُ ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.

 

خدای من، دلم در پرده‌های ظلمت پوشیده شده و جانم دچار کاستی گشته و عقلم مغلوب هوای نفسم شده و هوای نفسم بر من چیره آمده و طاعتم اندک و نافرمانیم بسیار و زبانم اقرارکننده به گناهان است، چاره من چیست ای پرده‌پوش عیب‌ها؟ ای دانای نهان‌ها، ای برطرف‌کننده غم‌ها، همه گناهان مرا بیامرز، به احترام محمّد و خاندان محمّد، ای آمرزنده، ای آمرزنده، ای آمرزنده به مهربانی‌ات، ای مهربان‌ترین مهربانان.

دعای کمیل

اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْءٍ ، وَبِقُوَّتِكَ الَّتِى قَهَرْتَ بِها كُلَّ شَىْءٍ ، وَخَضَعَ لَها كُلُّ شَىْءٍ ، وَذَلَّ لَها كُلُّ شَىْءٍ ، وَبِجَبَرُوتِكَ الَّتِى غَلَبْتَ بِها كُلَّ شَىْءٍ ، وَبِعِزَّتِكَ الَّتِى لَايَقُومُ لَها شَىْءٌ ، وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتِى مَلَأَتْ كُلَّ شَىْءٍ ، وَ بِسُلْطانِكَ الَّذِى عَلَا كُلَّ شَىْءٍ ، وَ بِوَجْهِكَ الْباقِى بَعْدَ فَنَاءِ كُلِّ شَىْءٍ ، وَبِأَسْمَائِكَ الَّتِى مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَىْءٍ ، وَبِعِلْمِكَ الَّذِى أَحَاطَ بِكُلِّ شَىْءٍ ، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِى أَضَاءَ لَهُ كُلُّ شَىْءٍ؛ يَا نُورُ يَا قُدُّوسُ ، يَا أَوَّلَ الْأَوَّلِينَ ، وَيَا آخِرَ الْآخِرِينَ .

 

خدایا از تو درخواست می‌کنم، به رحمتت که همه‌چیز را فراگرفته و به نیرویت که با آن بر هر چیز چیره گشتی و در برابر آن هر چیز فروتنی نموده و همه‌چیز خوار شده و به جبروتت که با آن بر همه‌چیزی فائق آمدی و به عزّتت که چیزی در برابرش تاب نیاورد و به بزرگی‌ات که همه‌چیز را پر کرده و به پادشاهی‌ات که برتر از همه‌چیز قرار گرفته و به جلوه‌ات که پس از نابودی همه‌چیز باقی است و به نام‌هایت که پایه‌های همه‌چیز را انباشته و به علمت که بر همه‌چیز احاطه نموده و به نور ذاتت که همه‌چیز در پرتو آن تابنده گشته؛ ای نور، ای پاک از هر عیب، ای آغاز هر آغاز و ای پایان هر پایان،

اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَهْتِكُ الْعِصَمَ . اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ النِّقَمَ . اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُغَيِّرُ النِّعَمَ . اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَحْبِسُ الدُّعَاءَ . اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ الْبَلَاءَ؛ اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِى كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ ، وَكُلَّ خَطِيئَةٍ أَخْطَأْتُها .

 

خدایا! بیامرز برای من آن گناهانی را که پرده حرمتم می‌درد، خدایا! بیامرز برای من آن گناهانی را که کیفرها را فرو می‌بارند، خدایا! بیامرز برایم گناهانی را که نعمت‌ها را دگرگون می‌سازند، خدایا! بیامرز برایم آن گناهانی را که دعا را بازمی‌دارند، خدایا! بیامرز برایم گناهانی که بلا را نازل می‌کند؛ خدایا! بیامرز برایم همه گناهانی را که مرتکب شدم و تمام خطاهایی که به آن‌ها آلوده گشتم،

اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِذِكْرِكَ ، وَأَسْتَشْفِعُ بِكَ إِلَىٰ نَفْسِكَ ، وَأَسْأَلُكَ بِجُودِكَ أَنْ تُدْنِيَنِى مِنْ قُرْبِكَ ، وَأَنْ تُوزِعَنِى شُكْرَكَ ، وَأَنْ تُلْهِمَنِى ذِكْرَكَ . اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ سُؤَالَ خَاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خَاشِعٍ ، أَنْ تُسامِحَنِى وَتَرْحَمَنِى ، وَتَجْعَلَنِى بِقَِسْمِكَ رَاضِياً قانِعاً ، وَفِى جَمِيعِ الْأَحْوَالِ مُتَواضِعاً؛

 

خدایا! با یاد تو به‌سویت نزدیکی می‌جویم و از ناخشنودی تو به درگاه خودت شفاعت می‌طلبم و از تو خواستارم به جودت مرا به بارگاه قرب خویش نزدیک گردانی و سپاس خود را نصیب من کنی و یادت را به من الهام نمایی، خدایا! از تو درخواست می‌کنم، درخواست بنده‌ای فروتن، خوار و افتاده که با من مدارا نمایی و به من رحم کنی و به آنچه روزی‌ام نموده‌ای خشنود و قانع بداری و در تمام حالات در عرصه‌ی تواضعم بگذاری؛

اللّٰهُمَّ وَأَسْأَلُكَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ ، وَأَنْزَلَ بِكَ عِنْدَ الشَّدائِدِ حَاجَتَهُ ، وَعَظُمَ فِيَما عِنْدَكَ رَغْبَتُهُ . اللّٰهُمَّ عَظُمَ سُلْطَانُكَ ، وَعَلَا مَكَانُكَ ، وَخَفِىَ مَكْرُكَ ، وَظَهَرَ أَمْرُكَ ، وَغَلَبَ قَهْرُكَ ، وَجَرَتْ قُدْرَتُكَ ، وَلَا يُمْكِنُ الْفِرارُ مِنْ حُكُومَتِكَ؛

 

خدایا! از تو درخواست می‌کنم درخواست کسی که سخت تهیدست شده و بار نیازش را به هنگام گرفتاری‌ها به آستان تو فرود آورده و میلش به آنچه نزد توست فزونی یافته، خدایا! فرمانروایی‌ات بس بزرگ و مقامت والا و تدبیرت پنهان و فرمانت آشکار و قهرت چیره و قدرتت نافذ و گریز از حکومتت ممکن نیست؛

اللّٰهُمَّ لَاأَجِدُ لِذُنُوبِى غَافِراً ، وَلَا لِقَبائِحِى سَاتِراً ، وَلَا لِشَىْءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبِيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَكَ ، لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ وَبِحَمْدِكَ ، ظَلَمْتُ نَفْسِى ، وَتَجَرَّأْتُ بِجَهْلِى ، وَسَكَنْتُ إِلَىٰ قَدِيمِ ذِكْرِكَ لِى وَمَنِّكَ عَلَىَّ . اللّٰهُمَّ مَوْلَاىَ كَمْ مِنْ قَبِيحٍ سَتَرْتَهُ ، وَكَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلَاءِ أَقَلْتَهُ ، وَكَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَيْتَهُ ، وَكَمْ مِنْ مَكْرُوهٍ دَفَعْتَهُ ، وَكَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِيلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ؛

 

خدایا! آمرزنده‌ای برای گناهانم و پرده‌پوشی برای زشتکاری‌هایم و تبدیل‌کننده‌ای برای کار زشتم به زیبایی، جز تو نمی‌یابم، معبودی جز تو نیست، پاک و منزّهی و به ستایشت برخاسته‌ام، به خود ستم کردم و از روی نادانی جرأت نمودم و به یاد دیرینه‌ات از من و بخششت بر من به آرامش نشستم، خدایا! ای سرور من چه بسیار زشتی مرا پوشاندی و چه بسیار بلاهای سنگین و بزرگی که از من برگرداندی و چه بسیار لغزشی که مرا از آن نگهداشتی و چه بسیار ناپسند که از من دور کردی و چه بسیار ستایش نیکویی که شایسته آن نبودم و تو در میان مردم پخش کردی؛

اللّٰهُمَّ عَظُمَ بَلَائِى ، وَأَفْرَطَ بِى سُوءُ حالِى ، وَقَصُرَتْ بِى أَعْمالِى ، وَقَعَدَتْ بِى أَغْلالِى ، وَحَبَسَنِى عَنْ نَفْعِى بُعْدُ أَمَلِى ، وَخَدَعَتْنِى الدُّنْيا بِغُرُورِها ، وَنَفْسِى بِجِنايَتِها وَمِطالِى ، يَا سَيِّدِى فَأَسْأَلُكَ بِعِزَّتِكَ أَنْ لَايَحْجُبَ عَنْكَ دُعائِى سُوءُ عَمَلِى وَفِعالِى ، وَلَا تَفْضَحْنِى بِخَفِيِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنْ سِرِّى ، وَلَا تُعاجِلْنِى بِالْعُقُوبَةِ عَلىٰ مَا عَمِلْتُهُ فِى خَلَواتِى مِنْ سُوءِ فِعْلِى وَ إِساءَتِى ، وَدَوامِ تَفْرِيطِى وَجَهالَتِى ، وَكَثْرَةِ شَهَواتِى وَغَفْلَتِى؛

 

خدایا! بلایم بزرگ شده و زشتی حالم از حدّ گذشته و کردارم خوارم ساخته و زنجیرهای گناه مرا زمین‌گیر نموده و دوری آرزوهایم مرا زندانی ساخته و دنیا با غرورش و نفسم با جنایتش و امروز و فردا کردنم در توبه مرا فریفته، ای سرورم از تو درخواست می‌کنم به عزّتت که مانع نشود از اجابت دعایم به درگاهت، بدی عمل و زشتی کردارم و مرا با آنچه از اسرار نهانم می‌دانی رسوا مسازی و در کیفر آنچه در خلوت‌هایم انجام دادم شتاب نکنی، از زشتی کردار و بدی رفتار و تداوم تقصیر و نادانی و بسیاری شهواتم و غفلتم، شتاب نکنی؛

وَ كُنِ اللّٰهُمَّ بِعِزَّتِكَ لِى فِى كُلِّ الْأَحْوالِ رَؤُوفاً ، وَعَلَىَّ فِى جَمِيعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً، إِلٰهِى وَرَبِّى مَنْ لِى غَيْرُكَ، أَسْأَلُهُ كَشْفَ ضُرِّى ، وَالنَّظَرَ فِى أَمْرِى؛

 

خدایا! با من در همه احوال مهر ورز و بر من در هر کارم به دیده لطف بنگر. خدایا، پروردگارا، جز تو که را دارم؟ تا برطرف شدن ناراحتی و نظر لطف در کارم را از او درخواست کنم؛

إِلٰهِى وَمَوْلاىَ أَجْرَيْتَ عَلَىَّ حُكْماً اتَّبَعْتُ فِيهِ هَوىٰ نَفْسِى ، وَلَمْ أَحْتَرِسْ فِيهِ مِنْ تَزْيِينِ عَدُوِّى ، فَغَرَّنِى بِمَا أَهْوىٰ وَأَسْعَدَهُ عَلَىٰ ذٰلِكَ الْقَضاءُ ، فَتَجاوَزْتُ بِما جَرىٰ عَلَىَّ مِنْ ذٰلِكَ بَعْضَ حُدُودِكَ ، وَخالَفْتُ بَعْضَ أَوامِرِكَ ، فَلَكَ الحَمْدُ عَلَىَّ فِى جَمِيعِ ذٰلِكَ؛ وَلَا حُجَّةَ لِى فِيما جَرىٰ عَلَىَّ فِيهِ قَضَاؤُكَ ، وَأَلْزَمَنِى حُكْمُكَ وَبَلٰاؤُكَ ،

 

خدای من و سرور من، حکمی را بر من جاری ساختی که هوای نفسم را در آن پیروی کردم و از فریبکاری آرایش دشمنم نهراسیدم، پس مرا به خواهش دل فریفت و بر این امر اختیار و اراده‌ام یاریش نمود، پس بدین‌سان و بر پایه گذشته‌هایم از حدودت گذشتم و با برخی از دستوراتت مخالفت نمودم، پس حجت تنها از آن توست در همه این‌ها؛ و مرا هیچ حقی نیست در آنچه بر من از سوی قضایت جاری شده و فرمان و آزمایشت ملزمم نموده،

وَقَدْ أَتَيْتُكَ يَا إِلٰهِى بَعْدَ تَقْصِيرِى وَ إِسْرافِى عَلىٰ نَفْسِى، مُعْتَذِراً نادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقِيلاً مُسْتَغْفِراً مُنِيباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً ، لَاأَجِدُ مَفَرّاً مِمَّا كَانَ مِنِّى وَلَا مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَيْهِ فِى أَمْرِى ، غَيْرَ قَبُو لِكَ عُذْرِى وَ إِدْخالِكَ إِيَّاىَ فِى سَعَةِ رَحْمَتِكَ . اللّٰهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْرِى ، وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرِّى ، وَفُكَّنِى مِنْ شَدِّ وَثاقِى؛

 

ای خدای من، اینک پس از کوتاهی در عبادت و زیاده‌روی در خواهش‌های نفس عذرخواه، پشیمان، شکسته‌دل، جویای گذشت، طالب آمرزش، بازگشت کنان با حالت اقرار و اذعان و اعتراف به گناه، بی‌آنکه گریزگاهی از آنچه از من سرزده بیابم و نه پناهگاهی که به آن روی آورم پیدا کنم، جز اینکه پذیرای عذرم باشی و مرا در رحمت فراگیرت بگنجانی. خدایا! پس عذرم را بپذیر و به بدحالی‌ام رحم کن و رهایم ساز از بند محکم گناه؛

يَا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِى ، وَرِقَّةَ جِلْدِى ، وَدِقَّةَ عَظْمِى ، يَا مَنْ بَدَأَ خَلْقِى وَذِكْرِى وَتَرْبِيَتِى وَبِرِّى وَتَغْذِيَتِى ، هَبْنِى لِابْتِداءِ كَرَمِكَ وَسالِفِ بِرِّكَ بِى .

 

پروردگارا! بر ناتوانی جسمم و نازکی پوستم و نرمی استخوانم رحم کن. ای که آغازگر آفرینش و یاد و پرورش و نیکی بر من و تغذیه‌ام بوده‌ای، اکنون مرا ببخش به همان کرم نخستت و پیشینه احسانت بر من،

يَا إِلٰهِى وَسَيِّدِى وَرَبِّى ، أَتُراكَ مُعَذِّبِى بِنَارِكَ بَعْدَ تَوْحِيدِكَ ، وَبَعْدَ مَا انْطَوىٰ عَلَيْهِ قَلْبِى مِنْ مَعْرِفَتِكَ ، وَلَهِجَ بِهِ لِسَانِى مِنْ ذِكْرِكَ ، وَاعْتَقَدَهُ ضَمِيرِى مِنْ حُبِّكَ ، وَبَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافِى وَدُعَائِى خَاضِعاً لِرُبُوبِيَّتِكَ؛ هَيْهاتَ أَنْتَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَيِّعَ مَنْ رَبَّيْتَهُ ، أَوْ تُبْعِدَ مَنْ أَدْنَيْتَهُ ، أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَيْتَهُ ، أَوْ تُسَلِّمَ إِلَى الْبَلَاءِ مَنْ كَفَيْتَهُ وَرَحِمْتَهُ ،

 

ای خدای من و سرور و پروردگارم، آیا مرا به آتش دوزخ عذاب نمایی، پس از اقرار به یگانگی‌ات و پس از آنکه دلم از نور شناخت تو روشنی گرفت و زبانم در پرتو آن به ذکرت گویا گشت و پس از آنکه درونم از عشقت لبریز شد و پس از صداقت در اعتراف و درخواست خاضعانه‌ام در برابر پروردگاری‌ات؟ باور نمی‌کنم چه آن بسیار بعید است و تو بزرگوارتر از آن هستی که پرورده‌ات را تباه کنی یا آن را که به خود نزدیک نموده‌ای دور نمایی یا آن را که پناه دادی از خود برانی یا آن را که خود کفایت نموده‌ای و به او رحم کردی به موج بلا واگذاری!

وَلَيْتَ شِعْرِى يَا سَيِّدِى وَ إِلٰهِى وَمَوْلاىَ ، أَتُسَلِّطُ النَّارَ عَلَىٰ وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِكَ سَاجِدَةً ، وَعَلَىٰ أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِيدِكَ صَادِقَةً ، وَبِشُكْرِكَ مَادِحَةً ، وَعَلَىٰ قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِإِلٰهِيَّتِكَ مُحَقِّقَةً؛ وَعَلَىٰ ضَمَائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتَّىٰ صَارَتْ خَاشِعَةً ، وَعَلَىٰ جَوارِحَ سَعَتْ إِلَىٰ أَوْطانِ تَعَبُّدِكَ طَائِعَةً ، وَ أَشارَتْ بِاسْتِغْفارِكَ مُذْعِنَةً ،

 

ای کاش می‌دانستم ای سرورم و معبودم و مولایم، آیا آتش را بر صورت‌هایی که برای عظمتت سجده‌کنان بر زمین نهاده شده مسلّط می‌کنی و نیز بر زبان‌هایی که صادقانه به توحیدت و به سپاست مدح‌کنان گویا شده و هم بر دل‌هایی که بر پایه تحقیق به خداوندیت اعتراف کرده؛ و بر نهادهایی که معرفت به تو آن‌ها را فراگرفته تا آنجا که در پیشگاهت خاضع شده و به اعضایی که مشتاقانه به‌سوی پرستشگاه‌هایت شتافته‌اند و اقرار کنان جویای آمرزش تو بوده‌اند، شگفتا این همه را به آتش بسوزانی!

مَا هَكَذَا الظَّنُّ بِكَ ، وَلَا أُخْبِرْنا بِفَضْلِكَ عَنْكَ يَا كَرِيمُ ، يَا رَبِّ وَأَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِى عَنْ قَلِيلٍ مِنْ بَلاءِ الدُّنْيا وَعُقُوباتِها ، وَمَا يَجْرِى فِيها مِنَ الْمَكَارِهِ عَلَىٰ أَهْلِها ، عَلىٰ أَنَّ ذٰلِكَ بَلاءٌ وَمَكْرُوهٌ قَلِيلٌ مَكْثُهُ ، يَسِيرٌ بَقاؤُهُ ، قَصِيرٌ مُدَّتُهُ؛ فَكَيْفَ احْتِمالِى لِبَلاءِ الْآخِرَةِ وَجَلِيلِ وُقُوعِ الْمَكَارِهِ فِيها ؟ وَهُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ ، وَيَدُومُ مَقامُهُ ، وَلَا يُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ ، لِأَنَّهُ لَايَكُونُ إِلّا عَنْ غَضَبِكَ وَانْتِقامِكَ وَسَخَطِكَ ، وَهٰذا ما لَاتَقُومُ لَهُ السَّماواتُ وَالْأَرْضُ ، يَا سَيِّدِى فَكَيْفَ لِى وَأَنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الذَّلِيلُ الْحَقِيرُ الْمِسْكِينُ الْمُسْتَكِينُ؛

 

هرگز چنین گمانی به تو نیست و از فضل تو چنین خبری داده نشده، ای بزرگوار، ای پروردگار و تو از ناتوانی‌ام در برابر اندکی از غم و اندوه دنیا و کیفرهای آن و آنچه از ناگواری‌ها بر اهلش می‌گذرد آگاهی، با آنکه این غم و اندوه و ناگواری درنگش کم، بقایش اندک و مدّتش کوتاه است؛ پس چگونه خواهد بود تابم در برابر بلای آخرت و فرود آمدن ناگواری‌ها در آن جهان بر جسم و جانم و حال آنکه زمانش طولانی و جایگاهش ابدی است و تخفیفی برای اهل آن بلا نخواهد بود، چراکه مایه آن بلا جز از خشم و انتقام و ناخشنودی تو نیست و این چیزی است که تاب نیاورند در برابرش آسمان‌ها و زمین، ای سرور من تا چه رسد به من؟ و حال آنکه من بنده ناتوان، خوار و کوچک، زمین‌گیر و درمانده توأم؛

يا إِلٰهِى وَرَبِّى وَسَيِّدِى وَمَوْلاىَ ، لِأَيِّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَشْكُو ، وَ لِمَا مِنْها أَضِجُّ وَأَبْكِى، لِأَلِيمِ الْعَذابِ وَشِدَّتِهِ ، أَمْ لِطُولِ الْبَلَاءِ وَمُدَّتِهِ . فَلَئِنْ صَيَّرْتَنِى لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدائِكَ ، وَجَمَعْتَ بَيْنِى وَبَيْنَ أَهْلِ بَلَائِكَ ، وَفَرَّقْتَ بَيْنِى وَبَيْنَ أَحِبَّائِكَ وَأَوْلِيائِكَ، فَهَبْنِى يَا إِلٰهِى وَسَيِّدِى وَمَوْلاىَ وَرَبِّى ، صَبَرْتُ عَلَىٰ عَذابِكَ ، فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِراقِكَ ، وَهَبْنِى صَبَرْتُ عَلىٰ حَرِّ نَارِكَ ، فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَىٰ كَرامَتِكَ ؟ أَمْ كَيْفَ أَسْكُنُ فِى النَّارِ وَرَجائِى عَفْوُكَ؟

 

ای خدای من و پروردگار و سرور و مولایم، برای کدامیک از دردهایم به حضرتت شکوه کنم و برای کدامین گرفتاریم به درگاهت بنالم و اشک بریزم. آیا برای دردناکی عذاب و سختی‌اش، یا برای طولانی شدن بلا و زمانش، پس اگر مرا در عقوبت و مجازات با دشمنانت قرار دهی و بین من و اهل عذابت جمع کنی و میان من و عاشقان و دوستانت جدایی اندازی، ای خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض که بر عذابت شکیبایی ورزم، ولی بر فراقت چگونه صبر کنم و گیرم ای خدای من بر سوزندگی آتشت صبر کنم، اما چگونه چشم‌پوشی از کرمت را تاب آورم یا چگونه در آتش، سکونت گزینم و حال آنکه امید من گذشت و عفو توست؟!

فَبِعِزَّتِكَ يَا سَيِّدِى وَمَوْلاىَ أُقْسِمُ صَادِقاً ، لَئِنْ تَرَكْتَنِى نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَيْكَ بَيْنَ أَهْلِها ضَجِيجَ الْآمِلِينَ ، وَلَأَصْرُخَنَّ إِلَيْكَ صُراخَ الْمُسْتَصْرِخِينَ ، وَلَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكَاءَ الْفَاقِدِينَ ، وَلَأُنادِيَنَّكَ أَيْنَ كُنْتَ يَا وَلِىَّ الْمُؤْمِنِينَ ، يَا غَايَةَ آمالِ الْعارِفِينَ ، يَا غِياثَ الْمُسْتَغِيثِينَ ، يَا حَبِيبَ قُلُوبِ الصَّادِقِينَ ، وَيَا إِلٰهَ الْعالَمِينَ؛

 

پس به عزّتت ای آقا و مولایم سوگند صادقانه می‌خورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاری در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم، همانند ناله‌ی آرزومندان و به درگاهت بانگ بردارم، همچون بانگ آنان‌که خواهان دادرسی هستند و هر آینه به آستانت گریه کنم چو آنان‌که مبتلا به فقدان عزیزی می‌باشند و صدایت می‌زنم: کجایی‌ ای سرپرست مؤمنان، آری کجایی‌ ای نهایت آرزوی عارفان، ای فریادرس خواهندگان فریادرس، ای محبوب دل‌های راستان و ای معبود جهانیان؛

أَفَتُراكَ سُبْحَانَكَ يَا إِلٰهِى وَبِحَمْدِكَ تَسْمَعُ فِيها صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ فِيها بِمُخالَفَتِهِ ، وَذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِيَتِهِ ، وَحُبِسَ بَيْنَ أَطْباقِها بِجُرْمِهِ وَجَرِيرَتِهِ ، وَهُوَ يَضِجُّ إِلَيْكَ ضَجِيجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِكَ ، وَيُنادِيكَ بِلِسانِ أَهْلِ تَوْحِيدِكَ ، وَيَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِرُبُوبِيَّتِكَ ؟ يَا مَوْلاىَ فَكَيْفَ يَبْقىٰ فِى الْعَذابِ وَهُوَ يَرْجُو مَا سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ ؟ أَمْ كَيْفَ تُؤْلِمُهُ النَّارُ وَهُوَ يَأْمُلُ فَضْلَكَ وَرَحْمَتَكَ ؟

 

آیا این چنین است، ای خدای منزّه و ستوده که در دوزخ بشنوی صدای بنده مسلمانی که برای مخالفتش با دستورات تو زندانی شده و مزه عذابش را به خاطر نافرمانی چشیده و میان درکات دوزخ به علّت جرم و جنایتش محبوس شده و حال آنکه در درگاهت سخت ناله می‌زند، همچون ناله آن‌که آرزومند رحمت توست و با زبان اهل توحیدت تو را می‌خواند و به ربوبیتت به پیشگاهت توسّل می‌جوید، ای مولای من، چگونه در عذاب بماند و حال آنکه امید به بردباری گذشته‌ات دارد یا آتش چگونه او را به درد آورد درحالی‌که بخشش و رحمت تو را آرزو دارد؟!

أَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهِيبُها وَأَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَتَرىٰ مَكانَهُ ؟ أَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ زَفِيرُها وَأَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ ؟ أَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ أَطْباقِها وَأَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ ؟ أَمْ كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِيَتُها وَهُوَ يُنادِيكَ يَا رَبَّهُ ؟ أَمْ كَيْفَ يَرْجُو فَضْلَكَ فِى عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُكُهُ فِيها ،

 

یا چگونه شعله آتش او را بسوزاند درحالی‌که فریادش را می‌شنوی و جایش را می‌بینی یا چگونه آتش او را دربر بگیرد و حال آنکه از ناتوانی‌اش خبرداری، یا چگونه در طبقات دوزخ به این سو و آن سو کشانده شود درحالی که راست‌گویی‌اش را می‌دانی، یا چگونه فرشته‌های عذاب او را با خشم برانند و حال آنکه تو را به پروردگاری‌ات می‌خواند، یا چگونه ممکن است بخششت را در آزادی از دوزخ امید داشته باشد و تو او را در آنجا به همان حال واگذاری؟

هَيْهاتَ ما ذٰلِكَ الظَّنُ بِكَ ، وَلَا الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِكَ ، وَلَا مُشْبِهٌ لِمَا عَامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدِينَ مِنْ بِرِّكَ وَ إِحْسانِكَ؛ فَبِالْيَقِينِ أَقْطَعُ ، لَوْلَا مَا حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِيبِ جَاحِدِيكَ ، وَقَضَيْتَ بِهِ مِنْ إِخْلادِ مُعانِدِيكَ ، لَجَعَلْتَ النَّارَ كُلَّها بَرْداً وَسَلاماً ، وَمَا كانَ لِأَحَدٍ فِيها مَقَرّاً وَلَا مُقاماً ، لَكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ أَسْماؤُكَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَها مِنَ الْكَافِرِينَ ، مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ، وَأَنْ تُخَلِّدَ فِيهَا الْمُعانِدِينَ ، وَأَنْتَ جَلَّ ثَناؤُكَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً ، وَتَطَوَّلْتَ بِالْإِنْعامِ مُتَكَرِّماً ، ﴿أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كَانَ فَاسِقاً لَا يَسْتَوُونَ﴾؛

 

همه این امور از بنده‌نوازی تو بس دور است، هرگز گمان ما به تو این نیست و نه از فضل تو چنین گویند و نه به آنچه از خوبی و احسانت با اهل توحید رفتار کرده‌ای شباهتی دارد؛ پس به یقین می‌دانم که اگر فرمانت در به عذاب کشیدن منکران نبود و حُکمت به همیشگی بودن دشمنانت در آتش صادر نمی‌شد، هر آینه سرتاسر دوزخ را سرد و سلامت می‌کردی و برای احدی در آنجا قرار و جایگاهی نبود، امّا تو که مقدّس است نام‌هایت سوگند یاد کردی که دوزخ را از همه‌ی کافران چه پری و چه آدمی پر سازی و ستیزه‌جویان را در آنجا همیشگی و جاودانه بداری و هم تو ـ که ثنایت برجسته و والا است ـ به این گفته ابتدا کردی و با نعمت‌هایت کریمانه تفضّل فرمودی که «آیا مؤمن همانند فاسق است؟ نه مساوی نیستند»؛

إِلٰهِى وَسَيِّدِى ، فَأَسْأَلُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِى قَدَّرْتَها ، وَبِالْقَضِيَّةِ الَّتِى حَتَمْتَها وَحَكَمْتَها ، وَغَلَبْتَ مَنْ عَلَيْهِ أَجْرَيْتَها ، أَنْ تَهَبَ لِى فِى هَذِهِ اللَّيْلَةِ وَفِى هَذِهِ السَّاعَةِ ، كُلَّ جُرْمٍ أَجْرَمْتُهُ ، وَكُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ ، وَكُلَّ قَبِيحٍ أَسْرَرْتُهُ ، وَكُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ ، كَتَمْتُهُ أَوْ أَعْلَنْتُهُ ، أَخْفَيْتُهُ أَوْ أَظْهَرْتُهُ ، وَكُلَّ سَيِّئَةٍ أَمَرْتَ بِإِثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبِينَ؛

 

ای خدا و سرور من، از تو خواستارم به قدرتی که مقدّر نمودی و به فرمانی که حتمیتش دادی و بر همه استوارش نمودی و بر کسی که بر او اجرایش کردی چیره ساختی که در این شب و در این ساعت بر من ببخشی هر جرمی که مرتکب شدم و هر گناهی که به آن آلوده گشتم و هر کار زشتی را که پنهان ساختم و هر نادانی که آن را بکار گرفتم، خواه پنهان کردم یا آشکار، نهان ساختم یا عیان و هر کار زشتی که دستور ثبت آن را به نویسندگان بزرگوار دادی؛

الَّذِينَ وَكَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ مَا يَكُونُ مِنِّى ، وَجَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحِى ، وَكُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَىَّ مِنْ وَرائِهِمْ ، وَالشَّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ ، وَبِرَحْمَتِكَ أَخْفَيْتَهُ ، وَبِفَضْلِكَ سَتَرْتَهُ ، وَأَنْ تُوَفِّرَ حَظِّى ، مِنْ كُلِّ خَيْرٍ أَنْزَلْتَهُ ، أَوْ إِحْسَانٍ فَضَّلْتَه ، أَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ ، أَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ ، أَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ ، أَوْ خَطَاً تَسْتُرُهُ ، يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ؛

 

آنان که بر ضبط آنچه از من سر زند گماشتی و آنان را نیز گواهانی بر من قراردادی علاوه بر اعضایم و خود فراتر از آن‌ها مراقب من بودی و شاهد بر آنچه از آنان پنهان ماند و به یقین با رحمتت پنهان ساختی و با فضلت پوشاندی و اینکه از تو می‌خواهم از هرچیزی‌که نازل کردی یا احسانی که تفضّل نمودی یا برّ و نیکی که گستردی یا رزقی که پراکندی یا گناهی که بیامرزی یا خطایی که بپوشانی، پروردگارا، پروردگارا، پروردگارا!

يَا إِلٰهِى وَسَيِّدِى وَمَوْلاىَ وَمالِكَ رِقِّى ، يَا مَنْ بِيَدِهِ نَاصِيَتِى ، يَا عَلِيماً بِضُرِّى وَمَسْكَنَتِى ، يَا خَبِيراً بِفَقْرِى وَفاقَتِى ، يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ ، أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ وَقُدْسِكَ وَأَعْظَمِ صِفاتِكَ وَأَسْمائِكَ ، أَنْ تَجْعَلَ أَوْقاتِى مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً ، وَبِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً؛ وَأَعْمالِى عِنْدَكَ مَقْبُولَةً ، حَتَّىٰ تَكُونَ أَعْمالِى وَأَوْرادِى كُلُّها وِرْداً وَاحِداً ، وَحالِى فِى خِدْمَتِكَ سَرْمَداً .

 

ای خدای من، ای سرور من، ای مولای من و اختیاردارم، ای کسی که مهارم به دست اوست، ای آگاه از پریشانی و ناتوانی‌ام، ای دانای تهیدستی و ناداری‌ام، پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا! از تو درخواست می‌کنم به حقّت و قدست و بزرگ‌ترین صفات و نام‌هایت که همه اوقاتم را از شب و روز به یادت آباد کنی و به خدمتگزاری‌ات پیوسته بداری؛ و اعمالم را در پیشگاهت قبول فرمایی تا آنکه اعمال و اورادم هماهنگ، همسو همواره باشد و حالم در خدمت تو پاینده گردد،

يَا سَيِّدِى يَا مَنْ عَلَيْهِ مُعَوَّلِى ، يَا مَنْ إِلَيْهِ شَكَوْتُ أَحْوالِى ، يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ ، قَوِّ عَلىٰ خِدْمَتِكَ جَوارِحِى ، وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزِيمَةِ جَوانِحِى ، وَهَبْ لِىَ الْجِدَّ فِى خَشْيَتِكَ ، وَالدَّوامَ فِى الاتِّصالِ بِخِدْمَتِكَ ، حَتّىٰ أَسْرَحَ إِلَيْكَ فِى مَيادِينِ السَّابِقِينَ؛ وَأُسْرِعَ إِلَيْكَ فِى البَارِزِينَ ، وَأَشْتاقَ إِلىٰ قُرْبِكَ فِى الْمُشْتاقِينَ ، وَأَدْنُوَ مِنْكَ دُنُوَّ الْمُخْلِصِينَ ، وَأَخافَكَ مَخافَةَ الْمُوقِنِينَ ، وَأَجْتَمِعَ فِى جِوارِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ .

 

ای سرور من، ای آن‌که بر او تکیه دارم، ای آن‌که شکوه‌ی حالم را تنها به‌سوی او برم، ای پروردگارم، ای پروردگارم، ای پروردگارم، اعضایم را در راه خدمتت نیرو بخش و دلم را بر عزم و همّتت محکم کن و کوشش در راستای پروایت و دوام در پیوستن به خدمتت را به من ارزانی دار تا به‌سویت برانم در میدان‌های پیشتازان؛ و به‌سویت بشتابم در میان شتابندگان و به کوی قربت آیم در میان مشتاقان و همانند مخلصان به تو نزدیک شوم و چون یقین آوردگان از جاه تو بهراسم و با اهل ایمان در جوارت گرد آیم.

اللّٰهُمَّ وَمَنْ أَرادَنِى بِسُوءٍ فَأَرِدْهُ ، وَمَنْ كادَنِى فَكِدْهُ ، وَاجْعَلْنِى مِنْ أَحْسَنِ عَبِيدِكَ نَصِيباً عِنْدَكَ ، وَأَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْكَ ، وَأَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيْكَ ، فَإِنَّهُ لَايُنالُ ذٰلِكَ إِلّا بِفَضْلِكَ ، وَجُدْ لِى بِجُودِكَ ، وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِكَ؛ وَاحْفَظْنِى بِرَحْمَتِكَ ، وَاجْعَلْ لِسانِى بِذِكْرِكَ لَهِجاً ، وَقَلْبِى بِحُبِّكَ مُتَيَّماً ، وَمُنَّ عَلَىَّ بِحُسْنِ إِجابَتِكَ ، وَأَقِلْنِى عَثْرَتِى ، وَاغْفِرْ زَلَّتِى ، فَإِنَّكَ قَضَيْتَ عَلىٰ عِبادِكَ بِعِبادَتِكَ ، وَأَمَرْتَهُمْ بِدُعائِكَ ، وَضَمِنْتَ لَهُمُ الْإِجابَةَ ،

 

خدایا! هرکس مرا به بدی قصد کند تو قصدش کن و هرکس با من مکر ورزد تو با او مکر کن و مرا از بهره‌مندترین بندگانت نزد خود و نزدیک‌ترینشان در منزلت به تو و مخصوص‌ترینشان در رتبه به پیشگاهت بگردان، زیرا این همه به دست نیاید جز به فضل تو، خدایا! با جودت به من جود کن و با بزرگواری‌ات به من نظر کن؛ و با رحمتت مرا نگاهدار و زبانم را به ذکرت گویا کن و دلم را به محبتت شیفته و شیدا فرما و بر من منّت گذار با پاسخ نیکویت و لغزشم را نادیده انگار و گناهم را ببخش، زیرا تو بندگانت را به بندگی فرمان دادی و به دعا و درخواست از خود امر کردی و اجابت دعا را برای آنان ضامن شدی،

فَإِلَيْكَ يارَبِّ نَصَبْتُ وَجْهِى ، وَ إِلَيْكَ يَا رَبِّ مَدَدْتُ يَدِى ، فَبِعِزَّتِكَ اسْتَجِبْ لِى دُعائِى ، وَبَلِّغْنِى مُناىَ ، وَلَا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ رَجائِى ، وَاكْفِنِى شَرَّ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ مِنْ أَعْدائِى؛

 

پس ای پروردگار من تنها روی به‌سوی تو داشتم و دستم را تنها به جانب تو دراز کردم، پس تو را به عزّتت سوگند می‌دهم که دعایم را اجابت کنی و مرا به آرزویم برسانی و امیدم را از فضلت ناامید نکنی و شرّ دشمنانم را از پری و آدمی از من کفایت کنی؛

يَا سَرِيعَ الرِّضا ، اغْفِرْ لِمَنْ لَايَمْلِكُ إِلّا الدُّعاءَ ، فَإِنَّكَ فَعَّالٌ لِما تَشَاءُ ، يَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ ، وَذِكْرُهُ شِفاءٌ ، وَطَاعَتُهُ غِنىً ، ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مالِهِ الرَّجاءُ ، وَسِلاحُهُ الْبُكَاءُ ، يَا سَابِغَ النِّعَمِ ، يَا دَافِعَ النِّقَمِ ، يَا نُورَ الْمُسْتَوْحِشِينَ فِى الظُّلَمِ ، يَا عَالِماً لَايُعَلَّمُ ، صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَافْعَلْ بِى مَا أَنْتَ أَهْلُهُ ، وَصَلَّى اللّٰهُ عَلىٰ رَسُو لِهِ وَالْأَئِمَّةِ الْمَيامِينَ مِنْ آلِهِ وَسَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً.

 

ای خدایی که زود از بنده‌ات خشنود می‌شوی، بیامرز آن را که جز دعا چیزی ندارد، همانا تو هرچه بخواهی انجام می‌دهی، ای آن‌که نامش دوا و یادش شفا و طاعتش توانگری است، رحم کن به کسی که سرمایه‌اش امید و سازوبرگش اشک‌ریزان است، ای فروریزنده‌ی نعمت‌ها، ای دورکننده‌ی بلاها، ای روشنی‌بخش وحشت زدگان در تاریکی‌ها، ای دانای ناآموخته، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و با من چنان کن که تو را شاید و درود و سلام فراوان خدا بر پیامبرش و بر امامان خجسته از خاندانش.

تحصيلِ عشق و رندی...

اين دو واژه با تمامی معانی و مضامینی که به آن‌ها پیوند خورده است، در تفکر حافظی کليد هستند. شرح ابیات حافظ نمی‌خواهم بگويم. مهم مضمون این‌هاست که بخشی از تجربه‌ی زيسته‌ی ماست. رندی، طریقه است و طریق. این طريقه را بايد غنيمت شمرد و فرصت شمرد. رندی کار هر کسی نيست. کار دشواری است. هزينه دارد. صبر می‌خواهد. پختگی لازم دارد. رندی به جز معنایی ازلی يا اسطوره‌ای، معنایی سلوکی يا تجربی و ذوقی هم دارد. همین جنبه‌ی ذوقی و سلوکی رندی است که آدمی‌‌ساز است. رندی، بخشی از آدم شدن است: رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است / حيوانی که ننوشد می و انسان نشود. انسان شدن تنها به می خوردن نيست؛ رمز مستور اين بيت گويی همين رندی آموختن و کرم کردن است ورنه باده‌نوشی – همين خمر انگوری خوردن – از هر کسی ساخته است.
ادامه نوشته

جایگاه و عظمت مناجات شعبانیه از دیدگاه امام

این دعای شعبان، مناجات شعبان، مناجات همه ائمه است و در این، مسائل بسیار هست، معارف بسیار هست و ادب اینکه انسان چه جور باید با خدای تبارک وتعالی مناجات کند.

ادامه نوشته

بيانات حضرت آيت الله العظمي صانعي مدظله العالي در درس خارج فقه

 بدانيد که مظلوميت مظلومين عزت آنهاست و ظلم ظالمين و ستمکاران و جنايتکاران در هر لباسي و به هر شکلي که باشد نشانه ذلت و سرافکندگي و خواري آنهاست

ادامه نوشته

حافظ شیرازی Hafez Shirazi

گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است

گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
...

در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است

ادامه نوشته

من هستم درمیان انسانها و غرق در نعمات پروردگار"

از خداوند نیرو خواستم ضعیفم آفرید كه تواضع و بندگی را بیاموزم
از او سلامتی خواستم كه كارهای بزرگ انجام دهم ،ناتوانم آفرید تا كارهای بهتری انجام دهم
از او ثروت خواستم كه سعادتمند شوم فقرم بخشید كه عاقل باشم
از او قدرت خواستم كه ستایش دیگران را به دست آورم شكستم بخشید كه بدانم پیوسته نیازمند اویم
از او همه چیز خواستم كه از زندگی لذت ببرم به من زندگی بخشید تا از همه چیز لذت ببرم
آنچه خواستم به من نداد آنچه بدان امید داشتم به من بخشید
و دعاهای ناگفته ام مستجاب شدند
و آنها این بودند
"من هستم درمیان انسانها و غرق در نعمات پروردگار"

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی - حافظ

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی
سلطان من خدا را زلفت شکست ما را
تا کی کند سیاهی چندین درازدستی
در گوشه سلامت مستور چون توان بود
 تا نرگس تو با ما گوید رموز مستی
 آن روز دیده بودم این فتنه‌ها که برخاست
 کز سرکشی زمانی با ما نمی نشستی
  عشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظ
چون برق از این کشاکش پنداشتی که جستی . 
 

حقیقت زهد - مطهری

امام علی علیه السلام بعد از خاتمه جنگ جمل وارد شهر بصره شد. در خلال ایامی كه در بصره بود، روزی به عیادت یكی از یارانش ، به نام علاء بن زیاد حارثی رفت . این مرد، خانه مجلل و وسیعی داشت . علی همینكه آن خانه را با آن عظمت و وسعت دید، به او گفت :این خانه به این وسعت ، به چه كار تو در دنیا می خورد، در صورتی كه به خانه وسیعی در آخرت محتاجتری ؟! ولی اگر بخواهی می توانی كه همین خانه وسیع دنیا را وسیله ای برای رسیدن به خانه وسیع آخرت قرار دهی به اینكه در این خانه از مهمان ، پذیرایی كنی ، صله رحم نمایی ، حقوق مسلمانان را در این خانه ظاهر و آشكارا كنی ، این خانه را وسیله زنده ساختن و آشكار نمودن حقوق قرار دهی و از انحصار مطامع شخصی و استفاده فردی خارج نمایی . علاء: یا امیرالمؤمنین ! من از برادرم عاصم پیش تو شكایت دارم چه شكایتی داری ؟.

ادامه نوشته

حكایت / جوانمردی و سخاوت علی (ع)

بیربن عوام پسر عمه پیامبر (ص) بود، مدّتی پس از مرگ او، یكی از فرزندان او به حضور علی (ع) آمد و گفت: در دفتر حساب پدرم دیدم كه پدرم از پدر تو (ابوطالب) چند هزار درهم طلبكار بوده است. علی (ع) فرمود: پدرت راستگو بود، آن مبلغ را دستور دادم به تو بدهند (و طبق دستور به او دادند). پس از مدتی فرزند زبیر به حضور علی (ع) آمد وعرض كرد: در حساب، اشتباه كرده ام، بلكه موضوع به عكس بوده و پدر شما آن مبلغ را از پدر من طلب داشته است. علی (ع) فرمود: بدهكاری پدرت را بخشیدم وآنچه را تو بابت طلب پدرت از من گرفتی، آن را نیز به تو بخشیدم

ادامه نوشته

تاريخ، درمانده اين پرسش: فرياد فاطمه (س)يا سكوت علي(ع)عدالت يا وحدت؟

ايهاالناس اعلموا، اني فاطمه`! و ابي محمد (ص). اقول عودا و بدءا و لا اقول ما اقول غلطا ولا افعل ما افعل شططا.

اي مردم! بدانيد كه من فاطمه ام و پدرم محمد. آنچه مي گويم آغاز و فرجامش يكي است، در آن جز سخن حق واز سر عدل چيز ديگري نيست و در عملم خطا راه ندارد.

خورشيد تازه غروب كرده است. مدينه، شهر پيامبر، شهر محمد(ص)، نخستين پناهگاه و پايگاه مكتب جديدي كه براي آزادي و رهايي محرومان و ستم ديدگان، براي احقاق حق مظلومان و تمام انسانها وبراي ساختن جامعه اي برابر و بي تبعيض و تزوير وريا وطبقه و امتيازات واصناف ويژه طلوع كرد: "اسلام".

مدينه، شهري بود كه حاكم از محكوم، زبردست از زيردست و سياه از سفيد در آن قابل تشخيص نبود. شهري بدون مردماني متخصص. بدون وجود كار ويژه ها و دولت انداموار. بدون طبقه كارگر و بورژوا و سرمايه دار وفقير.

ادامه نوشته

تفسیر آیات روزه

يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمْ الْصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى‏ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ‏ -183

 اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! روزه بر شما مقرّر گرديد، همانگونه كه بر كسانى كه پيش از شما بودند مقرّر شده بود، باشد كه پرهيزگار شويد. 

  نکته ها  

 تقوى، به معناى خويشتن دارى از گناه است. بيشتر گناهان، از دو ريشه غضب و شهوت سرچشمه مى‏گيرند. و روزه، جلوى تندى‏هاى اين دو غريزه را مى‏گيرد و لذا سبب كاهش فساد و افزايش تقواست. [538]

به نظر مفسّران و دانشمندان علوم قرآنى، آياتى كه با خطاب «يا ايّها الّذين آمنوا» شروع شده‏اند، در مدينه نازل شده و جزء آيات مدنى مى‏باشند. فرمان روزه نيز همچون دستور جهاد و پرداخت زكات در سال دوّم هجرى صادر گرديده است.

ادامه نوشته

(حکایتی از تذکره الاولیا، عطار)

روزي شيخ ابوالحسن خرقانی نماز مي خواند. آوازی شنيد که: ای ابوالحسن، خواهی که آنچه از تو می ‌دانم با خلق بگويم تا سنگسارت کنند؟

شيخ گفت: بار خدايا! خواهی آنچه را که از "رحمت" تو می‌دانم و از "بخشایش" تو می‌بينم با خلق بگويم تا ديگر هيچکس سجده‌ات نکند؟

آواز آمد: نه از تو؛ نه از من! 

(تذکره الاولیا، عطار)

مناجات شاکين

معبودم!بدرگاه تو آمده ام وشکايت کنم از نفسي که بسيار به زشتي فرمان دهد
وبه سوي گناه سرعت گيردوبه معصيتهايت حريص است
وبراي خشم وغضبت نمايش دهنده ومتعرض است
ومرا به راه هلاک افکنده
ومرا به راه تو خوارترين هلاک شونده قرار داده.
اين نفس بسيار بيمار وداراي آرزوي بسيار است.اگر به او شري رسد بي تابي وجزع کند واگر خيري او را رسد مانع شود.بسيار به لهو ولعب رغبت دارد وپراست از غفلت واشتباه.به سرعت مرا به گناه کشاند وبراي توبه امروز وفردا کند.

ادامه نوشته

به میخانه امامی مست خفته است(عطار)

ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهی است
بجوئید ای عزیزان کین کدام است
به میخانه امامی مست خفته است
نمی‌دانم که آن بت را چه نام است
مرا کعبه خرابات است امروز
حریفم قاضی و ساقی امام است
برو عطار کو خود می‌شناسد
که سرور کیست سرگردان کدام است

ذكر "یا فتاح"

در بعضى از روایات روى ذكر "یا فتاح" براى حل مشكلات تكیه شده است، چرا كه این اسم بزرگ الهى كه به صورت صیغه مبالغه از "فتح" آمده بیانگر قدرت پروردگار بر گشودن هر مشكل و از میان بردن هر اندوه و غم، و فراهم ساختن اسباب هر فتح و پیروزى است، در واقع هیچ كس جز او "فتاح" نیست، و "مفتاح" و كلید همه درهاى بسته در دست قدرت اوست.

ادامه نوشته

ثواب تلاوت قرآن کریم

پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در فضیلت قرائت قرآن در منزل فرموده‌اند: خانه‌های خود را به تلاوت قرآن روشن کنید و آنها را گورستان نکنید. چنانچه یهود و نصاری کردند، در کلیساها و عبادتگاه‌های خود نماز کنند، ولی خانه‌های خویش را معطل گذارند زیرا که هر گاه در خانه تلاوت قرآن بسیار شد، خیر و برکتش زیاد شود و اهل آن به وسعت رسند و آن خانه برای اهل آسمان درخشندگی دارد چنانچه ستارگان آسمان برای اهل زمین می‌درخشند.»[1]
امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز فرمودند: «خانه‌ای که در آن شخص مسلمانی قرآن می‌خواند، اهل آسمان آن خانه را بنگرند چنانچه اهل دنیا ستاره درخشان را در آسمان بنگرند.»نیز فرموده‌اند:

ادامه نوشته

همه بر سر زبانند و تو در ميان جانی(سعدی)

نه طريق دوستان است و نه شرط مهربانی

که به دوستان يکدل، سر دست برفشانی 

دلم از تو چون نرنجد که به وهم در نگنجد

که جواب تلخ گويی تو بدين شکر دهانی

ادامه نوشته

اصلاح طلبان گچساران فیلتر شد

بسم الله الرحمن الرحیم
اصلاح طلبان گچساران فیلتر شد

با استناد به قانون جرايم رايانه ای
دسترسۍ به تارنماۍ فراخوانده شده امكان پذير نمۍ باشد.
 
وبلاگ اصلاح طلبان گچساران با آدرس  http://eslaahaat.blogfa.com/ مسدود شد و پیام فوق صادر گردید

متاسفانه با تمام ادعاهایی که دارند ظرفیت تحمل وبلاگ ساده و کوچکی را در شهرستانی کوچک ندارند  . ای کاش من هم یک ...... بودم . تا فیلتر نمی شدم

ماجرای هم زدن غذا با انگشت و تماشای عاشیه

انس بن مالك می‌گوید: روزى حجّاج بن یوسف ثقفى مرا نزد خویش احضار كرد و درباره جریان به هم زدن و مخلوط كردن غذاى داخل دیگ به وسیله دست، كه توسّط حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها انجام گرفته بود، سؤال كرد.
گفتم : روزى عایشه به حضور فاطمه زهرا علیها السلام آمد و دید كه آن حضرت مشغول پختن حریره براى دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام است.
او دید فاطمه سلام الله علیها مقدارى آرد و شیر و روغن داخل دیگ ریخته بود و آن را روى اجاقى كه آتش زیر آن شعله ور بود قرار داده؛ و با انگشت خود، حریره داخل دیگ را در حالى كه مى‌جوشید و غُل غُل مى‌كرد، به هم مى‌زد و مخلوط مى‌نمود.
عایشه با دیدن چنین صحنه‌اى بُهت زده گشت و با حیرت و تعجّب ، از منزل دختر پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله خارج شده و به سوى منزل پدرش ، ابوبكر حركت كرد.
و چون به منزل پدرش وارد شد، گفت: پدر! هم اكنون جریان عجیبى را از فاطمه زهرا دیدم كه مرا به حیرت و تعجّب واداشته است .
او را دیدم در حالى كه دیگ حریره ، روى اجاق آتش مى جوشید، با انگشت خویش آنها را به هم مى زد و مخلوط مى‌نمود.

ادامه نوشته

امتحان کن چند روزي در صيـــــــــام

اين دهان بستـــــي دهـــــاني باز شد         تا خورنده  لــقمـــــه هاي راز شـــد

لب فرو بند از طعــــــام  و از شــــــراب         سوي خــــوان آسمــاني کن شتاب

گر تو اين انبـــــــان ز نـان خالـي کنـي         پر ز  گوهـــرهاي  اجلالــــــي کنــی

طفل جان از شيـــــــر شيــطان باز کن         بعد از آنــش با ملـــــک  انبـــــاز کن

چند خوردي چرب و شيـــــرين از طعام         امتحان کن چند روزي در صيـــــــــام

چند شبـــــها خواب را گشـــــتي اسير         يک شبـــي بيـــــدار شـو دولت بگير

دعاى امام سجاد(عليه السلام) هنگام حلول ماه رمضان

بسم الله الرحمن الرحيم

«(1) الحمد لله الذى هدانا لحمده، و جعلنا من اهله لنكون لاحسانه من الشاكرين و ليجزينا على ذلك جزاء المحسنين (2) و الحمد لله الذى حبانا بدينه، و اختصنا بملته، و سبلنا فى سبل احسانه لنسلكها بمنه الى رضوانه حمدا يتقبله منا و يرضى به عنا (3) و الحمد لله الذى جعل من تلك السبل شهره شهر رمضان، شهر الصيام، و شهر الاسلام، و شهر الطهور، و شهر التمحيص و شهر القيام الذى انزل فيه القرآن، هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان‏».

سپاس خدائى را سزاست، كه ما را براى سپاسگزارى خود راهنمائى نمود، و از سپاسگزاران قرار داد، تا براى احسان و نيكيش از شكرگزاران باشيم، و ما را بر آن سپاسگزارى پاداش نيكوكاران دهد، و سپاس خدائى را سزاست كه دين خود را به ما عطا نمود، و ما را جزو ملت‏خويش(اسلام) اختصاص داد، و در راههاى احسان و نيكيش رهنمون كرد،تا به وسيله نعمتش در آن راهها رفته و به سوى رضا و خوشنوديش دست‏يابيم، سپاسى كه آن را از ما بپذيرد، و به وسيله آن از ما خوشنود گردد.

ادامه نوشته

عشق حقیقی(شیخ اجل سعدی)

هشيار کسی بايد کز عشق بپرهيزد
وين طبع که من دارم با عقل نياميزد

آن کس که دلی دارد آراسته معنی
گر هر دو جهان باشد در پای يکی ريزد

ادامه نوشته

قهر خداوند بر مشرکان علت محرومیت از لطف پروردگار در قیامت

اگر نور خدا و توحید او و عظمت او و علم او در عوالم پس از مرگ برای همه ظاهر و روشن میگردد، پس چرا در بعضی از آیات قرآن می بینیم مردمان مجرم در آن روز محجوبند: «کلا´إنهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون؛ اینطور نیست؛ این افراد ستمگر و ظالم در روز بازپسین از نور خدا و تماشای خدا و لقاء خدا در زیر پرده و حجاب هستند» (المطففین/15). اگر لازمه عالم آخرت که عالم معاد است اعتراف و اقرار به قدرت و وحدت خدا و سائر اسماء حسنای اوست، این حجاب مردم کافر و مشرک یعنی چه؟

ادامه نوشته

نقش دعا در زندگي انسان

دعا درخواست از خداوند سبحان و ايجاد ارتباط با اوست. دردعا انسان با خدا راز و نياز كرده و از او درخواست كمك و مساعدت براي كسب فيض و سعادتمندي مي كند.نويسنده مطلب كوشيده است درباره تعريف، آثار و اهميت دعا نكاتي را مطرح نمايد.مطلب را با هم ازنظر مي گذرانيم

تعريف دعا

 دعا درخواست حاجت از خداوند براي خود و يا ديگري است. حافظ مي گويد:

حافظ مراد مي طلبد ازدعا

يا رب دعاي خسته دلان مستجاب كن.

ادامه نوشته

کمند لطف (مولانا)

ان  یــــکی  الله  میگـفـتی  شـــــبی        تـا که شـــیرین میشــد از ذکرش لبی

 گفت شــــیطان ‘ اخــر ای بسیار گو        ایـــن همه الله را لـبـیـــــــک کــــو؟

 می نـیایـد یک جواب از پیش تخت        چــند الله مـیـزنــی بــا روی ســـخـت

 او شـکسـته دل شــــد و بنهاد ســــر        دیـد در خواب او خضر را در خـضر

 گفت هین از ذکر چون وا مانده ائی        چون پشیمانی از انــکش خوانــده ائی

 گـــفـت لـبـیـکــم نـمی ایـــد جـواب         زان همی تـرسـم کـه باشــم  رد بـاب

 گـفـت ان الله تـــو لـبـیـک  ماســت        وان نیاز و درد و سوزت پیک ماست

 ترس و عشق تو کمند لطف ماسـت        زیــر هــر یــا ربــت لـبـیک هاســت

لعل تو داغی نهاد، بر دل بریان من(عطار نیشابوری)

لعل تو داغی نهاد، بر دل بریان من

زلف تو در هم شکست، توبه و پیمان من 

بی تو دل و جان من، سیر شد از جان و دل

جان و دل من تویی ای دل و ای جان من

ادامه نوشته

حکمت ۸۱ از نهج البلاغه

امام علی علیه السلام می فرمایند :

شما را به پنج چیز سفارش میکنم که اگر در طلب آنها پاها را به شتر بکوبید( و راه ببرید) البته سزاوار است :

۱ . انسان نباید هیچگاه از هیچکس به جز از پروردگار امیدوار باشد .

۲ . انسان نباید از هیچ چیز به جز از گناهش بترسد .

۳ . انسان نباید به هنگامیکه از چیزی پرسیده می شود اگر نمی داند از ندانم گفتن شرمنده باشد .

۴ . انسان نباید از هیچکس خجالت بکشد هنگامی که دانشی را فرا گرفتن خواهد .

۵ . بر شما باد به صبر و شکیب زیرا که صبر برای ایمان همچون سر است در پیکر و بدنی که سری ندارد سودی ندارد و ایمانی که در آن صبر نیست بی فایده است .

ای زردروی عاشق، تو صبر کن، وفا کن(مولانا)

رو سر بنه به بالين، تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

ماييم و موج سودا، شب تا به روز تنها
خواهی بيا ببخش و خواهی برو جفا کن

ادامه نوشته

در باب تـــــوبـــــه

به واسطه توبه ، انسان نه تنها تاريكى گناه را برطرف مى كند، بلكه بجايش نور طاعت جايگزينش مى شود و گناه مبدل به ثواب مى گردد چنانچه حضرت حق جلّ جلاله در قرآن سوره فرقان آيه 70 فرموده :
الا مَنْ تابَ وَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلا صالِحا فَاُولئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيَّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللّهُ غَفُورا رحيما
مگر آن كسانيكه (از گناه ) توبه كنند و ايمان (بخدا) آورند و عمل صالح بجا آورند پس خدا گناهان آنها (گنه كارانى را كه توبه كرده اند) را مبدل به حسنات گرداند زيرا خداوند در حق بندگانش بسيار آمرزنده و مهربان است .

ادامه نوشته