به فرمان بودن و ترکِ عادت: آغازِ ارادت
بسم الله الرحمن الرحيم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ
خدايا! بر پيامبر و دودمان پاكش درود فرست، و آنگاه كه تو را ميخوانم و صدايت ميزنم، صدا و دعايم را بشنو و اجابت كن،و آنگاه كه با تو نجوا ميكنم، بر من عنايت كن.
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِينا لَكَ مُتَضَرِّعا إِلَيْكَ رَاجِيا لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي
من از همه به سوي تو گريخته و در پيشگاه تو ايستادهام،در حالي كه دلشكسته و نالان درگاه توام و به پاداش تو اميدوار.
بدانيد که مظلوميت مظلومين عزت آنهاست و ظلم ظالمين و ستمکاران و جنايتکاران در هر لباسي و به هر شکلي که باشد نشانه ذلت و سرافکندگي و خواري آنهاست
آن یکی آمد در یاری بزد
گفت یارش کیستی ای معتمد
گفت من گفتش برو هنگام نیست
بر چنین خوانی مقام خام نیست
خام را جز آتش هجر و فراق
کی پزد کی وا رهاند از نفاق
رفت آن مسکین و سالی در سفر
در فراق دوست سوزید از شرر
پخته گشت آن سوخته پس باز گشت
باز گرد خانهی همباز گشت
وقتی در كوچه پس كوچههای مدینه راه میروی، هنوز بوی پیامبر و علی و فاطمه (علیهم و علی آلهم السلام) را استشمام میكنی. اگر عاشق باشی هنوز در كوچههای مدینه بوی سلمان، ابوذر، مقداد و عمار میآید. وقتی وارد مدینه میشوی، وقتی نگاهت به قبرستان بقیع میافتد، غربت بقیع و مظلومیت خاندان رسول گرامیاسلام تو را در خود میپیچاند و دیدگانت را پر از اشك میسازد و قلبت را به تپش وا میدارد؛ گامهایت لرزان میشود، ولی نگاهت دور دورها را مینگرد و فكر میكنی كه آیا میشود آن همه مظلومیت و ستم را فراموش كرد؟ آیا میتوان ضجههای نالان زهرای اطهر را نشنید و سكوت و خانه نشینی علی (ع) را ندید و شهادت حسنین (علیهم السلام) و ادعیه زین العابدین و صحیفه سجادیه او را كه دنیایی از معارف اسلامی را در لسان دعا مطرح كرده ندید؟ آیا میتوان فراموش كرد كه این بزرگان چه شاگردانی همچون زرارهها و ابن مسلمها را تربیت كرده و احكام الهی را به ما رساندهاند؟ آیا میتوان باقرالعلوم و فرزند بزرگوارش جعفر الصادق (علیهما السلام) را كه علوم اسلامی و شیعه اثنی عشری را پایهگذاری كردند و با تحمل انواع اذیتها و آزارها و زندانها به دست ما سپردند فراموش كرد؟ آیا صبر و مقاومت زینب كبری را می توان به فراموشی سپرد؛ اینها تمام هویت و پیشینه ما هستند و ما با این همه زندگی میكنیم، عشق میورزیم و تربتشان را طوطیای چشم میسازیم. در این لحظهها دوست داریم بر آن همه غربت و مظلومیت اهل بیت (علیهم السلام) و ظلم و ستم و تمامیت خواهی بنیامیه و بنیعباس و همه ستمگران تاریخ فریاد بر آوری، اما نمیتوانی، بغضت میتركد و بناچار آرام و آهسته سرشك اشك از گونه هایت جاری میگردد و زمزمه كنان به نیاش میپردازی و به سراغ زیارت جامعه كبیره و امین الله میروی تا روح تو را پالایش كنند. و اینها همه نشانه مبارزه تو با مظاهر كفر و ستم است. آیا می توان این همه را به فراموشی سپرد؟ آیا می توان فراموش كرد كه چگونه می خواستند این همه هویت و تاریخ ماندگار اسلام را از ما بگیرند؟ پس اگر می خواهیم این همه حفظ شود باید اندیشه تخریب و نابودی را از بین برد و به تاریخ پر افتخار شیعه اهتمام ورزید.
از ازدواج حضرت زهرا (س) با حضرت علی (ع) چندان نگذشته بود پیامبر (ص) به دیدار آن ها آمد به آن ها مباركباد گفت و پس از ساعاتی علی (ع) برای كاری از خانه بیرون رفت . پیامبر (ص) به فاطمه (س) فرمود: حالت چطور است ؟شوهرت را چگونه یافتی ؟ فاطمه (س :(پدر جان شوهرم را به بهترین شوهر یافتم ولی جمعی از زنان قریش نزد من آمدند و به من گفتند: رسول خدا (ص) تو را همسر یك نفر مرد فقیر و تهیدست نموده است پیامبر: دخترم !نه پدرت فقیر است ، و نه شوهرت ، خداوند گنجینه های طلا چو نقره تمام زمین را در اختیار من نهاده است ولی من از آنها چشم پوشیدم ، و پاداشی را كه در پیشگاه خدا است برگزیدم . دخترم ! اگر آنچه را كه پدرت می داند، می دانستی دنیا در نظرت ناچیز جلوه می كرد، سوگند به خدا در نصیحت و آموزش تو كوتاهی نكردم .شوهر تو در تقدم به اسلام و در علم و حلم از همه مقدمتر و بهتر است ، دخترم وقتی كه خداوند بر سراسر زمین نگاه كرد دو مرد را برگزید یكی از آن دو را پدر تو قرار داد و دیگری را شوهر تو. یا بنته نعم الزوج زوجك لاتعصی له امرا :
نااميد شدن حضرت از هدايت گمراهان
تحليلي بر خطبه حضرت زهرا (س) بخشي از كتاب بزرگ “خطبه حضرت فاطمه زهرا (س) و ماجراي فدك” اثر فقيه عاليقدر مرحوم آيت الله العظمي منتظري است كه به عنوان سرآغاز ويژه نامه شهادت دخت گرامي رسول الله (ص) انتخاب شده است. اين اثر گرانقدر در شانزده درس و 430 صفحه منتشر شده و در دسترس علاقه مندان به اهل بيت و اهل تحقيق قرار گرفته است.
اينك بخشي از اين اثر گرانقدر به خوانندگان عزيز عرضه مي شود.
برخى ازآيات معروف و مشهور قرآن عبارتند از:
1. آيه وحدت: « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا » (ال عمران / 103) و همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد، و پراكنده نشويد.
2. اطاعت از اوليالامر: « أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ » (نساء59) خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياي امر خود را (نيز) اطاعت كنيد.
3. آيه تطهير: « إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً » (احزاب / 33) خداوند فقط ميخواهد پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملاٌ شما را پاك سازد.
عالمي در رويا ابلیس را دید که با انواع طنابها به دوش درگذر است. کنجکاو شد و پرسید: ای ابلیس ، این طنابها برای چیست؟
جواب داد: برای اسارت آدمیزاد ؛ طنابهای نازک برای افراد ضعیف النفس و سست ایمان و طنابهای کلفت هم برای آنانی که دیر وسوسه میشوند!
سپس از کیسهای طنابهای پاره شده را بیرون ریخت و گفت: اینها را هم انسانهای باایمان که راضی به رضای خدایند و اعتماد به نفس داشتند، پاره کردند و اسارت را نپذیرفتند.
مرد گفت طناب من کدام است ؟
ابلیس گفت: اگر کمکم کنی که این ریسمانهای پاره را گره زنم، خطای تو را به حساب دیگران میگذارم ...
مرد قبول کرد و هنگامي كه كارش تمام شد ابلیس خنده کنان گفت: عجب، با این ریسمانهای پاره هم میشود انسانهایی چون تو را به بندگی گرفت
ای آن که یاد او برای یاد کنندگان، موجب شرافت است وای که طاعت او برای فرمان برادران، وسیله نجات است، ... دلهای ما را به یاد خود، از یاد هر چیزی و زبان های ما را به شکر خویش از هرگونه سپاسی و اعضای ما را به طاعت خود از هر طاعت دیگری مشغول فرما.
پس اگر برای ما فراغتی مقدر کرده ای، آن را بسلامتی [از آفات] قرار ده که در آن حال، گناهی ما را در نیابد و خستگی و ملالی به ما نرسد تا این که نویسندگان اعمال بد یا نامه سفید، از یاد بدی های ما برگردند و کاتبان کردارهای نیک، به آنچه از حسنات ما نوشته اند، شادمان گردند.
هركه سوداي تو دارد چهغماز هردو جهانش؟
نگرانِ تو چه انديشــــــه و بيم از دگــــرانش؟
آن پي مـهر تو گيرد كه نگيرد پي خويـشش
و آن سر وصل تو دارد كه ندارد غــم جـانش
هـــر كه از يــار تحمل نكند، يار مـــگويــــش
وانكه در عشق ملامت نكشد مرد مخوانش
انَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا
﴿قرآن کریم - سوره مبارکه احزاب - آبه 56﴾
در اهميّت صلوات همين بس كه آفريدگار هستى خود ابتدا پيامبرش را مورد عنايت و رحمت خاص قرار داده و بر او صلوات مى فرستد و تمام فرشتگانى را كه تدبير اين جهان به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده ، به اين تصليه و تبجيل و تكريم فرا مى خواند
سپس خداوند همه ایمان آورندگان را بر صلوات بر رسول الله امر می کند.
«اللهمّ قوّني فيهِ على إقامَةِ أمْرِكَ واذِقْني فيهِ حَلاوَةَ ذِكْرِكَ وأوْزِعْني فيهِ لأداءِ شُكْرَكَ بِكَرَمِكَ واحْفَظني فيهِ بِحِفظْكَ وسِتْرِكَ يـا أبْصَرَ النّاظرين»
«خدايا نيرومندم نما در آن روز بهپاداشتن دستور فرمانت و بچشان در آن شيرينى يادت را و مهيا كن مرا در آنروز براى انجام سپاسگزاريت به كـرم خودت نگهدار مرا در اين روز به نگاهداريت و پردهپوشى خودت اى بيناترين بينايان»
بسم الله الرحمن الرحیم
اصلاح طلبان گچساران فیلتر شد
متاسفانه با تمام ادعاهایی که دارند ظرفیت تحمل وبلاگ ساده و کوچکی را در شهرستانی کوچک ندارند . ای کاش من هم یک ...... بودم . تا فیلتر نمی شدم
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند نور حضرت فاطمه سلام الله علیها را پیش از آفرینش زمین و آسمانها آفرید. عرض شد: یا رسولالله! مگر حضرت فاطمه علیهاالسلام از جنس آدمیان نیست؟ فرمود: او حور است در قالب آدمیان. خداوند نور وی را در صُلب آدم به ودیعه گذاشت و از صلب من بیرون آورد، هر گاه شوق بهشت میکنم، فاطمه را میبوسم.
ابنعباس در خبر مفصلی از پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که در ساق عرش نوری دیدم که فروزنده بود مانند حوریان بهشتی. پرسیدم کیست؟ گفتند: این دختر،«انسیه حوراء» است و او از میوههای بهشتی تکوّن یافته است.
حوریهای است به صورت انسیه و انسیهای است به معنی حوریه و چون درِ بهشت را گشودند، بوی حضرت فاطمه علیهاالسلام را استشمام کردم.
هلال ماه رمضان را كه ميبينيد رو به جانب قبله كرده و خدا را ميخوانيد و از او طلب مينماييد:
اللّهُمَ اَهْلَهُ عَلَيْنا بالأَمْنِ و الايمانِ و السَّلامَةِ و الإسْلام و العافيَةِ و المُجْلَلَةِ و دِفاعِ الأَسْقاِم و العَوْنِ علي الصلوةِ والقيامِ وتِلاوةِ القُرآنِ اللهم سلِّمْنا لِشهرِ رَمضان و تَسلَمُهُ مِنّاو سَلِّمْنا فيه حتّي يَنْقَضِي عَنّا شَهرُ رَمَضان و قَدْ عَفَوتَ عِنّا و غَفَرْتَ لَنا و رَحِمْتَنا.
بسم الله الرحمن الرحيم
يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون.(183) اياما معدودات فمن كان منكم مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين فمن تطوع خيرا فهو خير له و ان تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون.(184) شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان فمن شهد منكم الشهر فليصمه و من كان مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم العسر و لتكملوا العدة و لتكبروا الله على ما هديكم و لعلكم تشكرون.(185) سوره بقره،
اى كسانى كه ايمان آوردهايد روزه بر شما واجب شده همانطور كه بر اقوام قبل از شما واجب شده بود شايد با تقوا شويد(183). و اين روزهائى چند است پس هر كس از شما مريض و يا مسافر باشد بايد ايامى ديگر بجاى آن بگيريد و اما كسانى كه به هيچ وجه نمىتوانند روزه بگيرند عوض روزه براى هر روز يك مسكين طعام دهند و اگر كسى عمل خيرى را داوطلبانه انجام دهد برايش بهتر است و اينكه روزه بگيريد برايتان خير است اگر بناى عمل كردن داريد(184). و آن ايام كوتاه ماه رمضان است كه قرآن در آن نازل شده تا هدايت مردم و بياناتى از هدايت و جدا سازنده حق از باطل باشد پس هر كس اين ماه را درك كرد بايد روزهاش بگيرد و هر كس مريض و يا مسافر باشد بجاى آن چند روزى از ماههاى ديگر بگيرد خدا براى شما آسانى و سهولت را خواسته و دشوارى نخواسته و منظور اينست كه عده سى روزه ماه را تكميل كرده باشيد و خدا را در برابر اينكه هدايتتان كرد تكبير گفته و شايد شكرگزارى كرده باشيد(185).
پیش رویت دگران، صورت بر دیوارند
نه چنین صورت و معنی که تو داری، دارند
تا گل روی تو دیدم، همه گلها خارند
تا تو را یار گرفتم، همه خلق اغیارند
عن الحسين عليه السلام: ان قوما عبدوالله رغبه قتلك عباده التجار و ان قوما عبدوالله رهبه فتلك عباده العبيد و ان قوما عبدوالله شكرا فتلك عباده الاحرار و هي افضل العباده. (1)
حضرت حسين عليه السلام فرموده است: گروهي خداوند را به انگيزه نيل به پاداش و دست يافتن به نعمتهاي نامحدودش بندگي ميكنند, اين قسم عبادت, شايسته سوادگران سودجو است. بعضي خداوند را از ترس عذاب عظيمش ميپرستند, اين قسم عبادت نيز در خور بردگان زرخريد است. كساني هستند كه خداوند را بمنظور شكرگزاري و انجام يك وظيفه انساني پرستش مي نمايند, اين عبادت احرار و آزادگان است و چنين عبادتي افضل و برتر از تمام عبادات است.
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
جمعه آخر ماه شعبان
الف) دعا، استغفار، تلاوت قرآن و توبه براي آمادگي ورود به ماه مبارك رمضان؛
ب) خواندن اين دعا در روزهاي آخر اين ماه
«اَللّهمّ اِن لَم تَكُن غَفَرتَ لَنا فيما مَضى مِن شَعبان، فَاغفِرلَنا فيما بَقِىَ مِنهُ».
سه روز آخر ماه شعبان
الف) روزه داري (سه روز آخر) براي كسي كه اين ماه را موفق به روزه نبوده است؛
ب) از كوتاهي خود در اين ماه، از حضرت دوست عذرخواهي كند.
ج) دعاي پاياني اين ماه را تلاوت كند
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
آه از دمی که تنها، با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد
یکی از ملوک خراسان محمود سبکتکین را به خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و بر خاک شده، مگر چشمان او که همچنان در چشم خانه همی گردید و نظر همی کرد . سایر حکما از تأول آن فرو ماندند مگر درویشی که به جای آورد و گفت : هنوز نگران است که ملکش باد گرانست !
بس نامور به زیر زمین دفن کرده اند کز هستیش به روی زمین برو نشان نماند
وان پیر لاشه را که سپردند زیر خاک خاکش چنان بخـــــورد کزو استخوان نماند
زنده است نام فرخ نوشیروان به خیر گر چه بسی گذشت که نوشـــیروان نماند
خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر زان پیشـــــــــــتر که بانگ برآید فلان نماند
اي صبا نکهتی از خاک ره يار بيار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بيار
نکته روحفزا از دهن دوست بگو
نامه خوش خبر از عالم اسرار بيار
تا معطر کنم از لطف نسيم تو مشام
شمهای از نفحات نفس يار بيار
آورده اند كه موسى پيغمبر عليه السلام روزى ملك الموت را ديد، گفت : به چه كار آمده اى ، به زيارت يا به قبض روح ؟ گفت : به قبض روح . گفت : چندان امانم ده كه (مادر و) عيال را وداع كنم . گفت : مهلت نيست . گفت : چندان كه خداى را سجده كنم . دستورى يافت . در سجده گفت : خداوندا! ملك الموت . را بگو كه چندان مهلتم دهد كه مادر و عيال را وداع كنم . ندا آمد كه مهلت دهد. موسى عليه السلام به در خانه مادر آمد. (گفت : اى جان مادر!) سفر دورم در پيش است . گفت : اى فرزند چه سفر است ؟ گفت : سفر قيامت . مادر به گريه آمد. به در خانه عيال و اطفال آمد و ايشان را وداع كرد. كودكى خرد داشت دست زد و دامن موسى گرفت و مى گريست . موسى نيز به گريه در آمد. خطاب عزت رسيد كه اى موسى ! به درگاه ما مى آيى ، اين گريه و زارى (از بهر) چيست ؟ گفت : خداوندا! بر اين كودكانم رحم مى آيد. ندا آمد كه اى موسى ! دل فارغ دار كه من ايشان را نيكو دارم (و به نيات حسنه شان بپرورم .)
موسى با ملك الموت گفت : از كدام عضو جان بيرون خواهى كرد؟ (گفت : از دهان .) گفت : از دهانى كه بى واسطه با خداى سخن گفته ام يا (از دستى كه بدان الواح تورات گرفته ام يا) از پايى كه بدان به طور به مناجات رفته ام ؟
ملك الموت ترنجى به وى داد تا ببوييد و به يك بوييدن روح وى را قبض كرد.
فرشتگان گفتند: يا اءهون الاءنبياء موتا كيف و جدت الموت ؟ قال : كشاة تسلخ و هى حية . (يعنى : اى آنكه در ميان پيامبران آسانترين مرگ را داشته اى ! مرگ را چگونه يافتى ؟ گفت : همچون گوسفندى كه پوست از (بدن ) آن بر كنند در حالى كه زنده باشد).
ذکر نه همه آن است که بر زبان داری، ذکر حقیقی آن است که در میان جان داری. توحید نه همه آن است که او را یگانه دانی، توحید حقیقی آن است که او را یگانه باشی وز غیر او بیگانه باشی.
پیر طریقت گفت: خدایا در سر گریستنی دارم دراز، ندانم که از حسرت گریم یا از ناز. گریستن از حسرت نصیب یتیم است، و گریستن شمع بهر ناز. از ناز گریستن چون بود؟ این قصهایست دراز!
دلم رميده شد و غافلم من درويش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پيش
چو بيد بر سر ايمان خويش میلرزم
که دل به دست کمانابروييست کافر کيش
خيال حوصله بحر میپزد، هيهات
چههاست در سر اين قطره محالانديش
روزی معاذبن جبل گریه کنان خدمت رسول خدا (ع) رسید و سلام کرد. حضرت بعد از جواب سلام فرمود: ای معاذ! چرا گریانی؟
عرض کرد: یا رسول الله! جوانی خوش سیما پشت در است و مثل مادری که در عزای طفل مرده اش می گرید، بر جوانی خود گریه می کند و می خواهد خدمت شما برسد. حضرت فرمود: به او بگو داخل شود. وقتی داخل شد، حضرت به او فرمود: ای جوان! چرا گریه می کنی؟
جوان گفت: چرا گریه نکنم و حال آن که گناهانی را مرتکب شده ام که اگر خداوند برای یکی از آنها مرا مؤاخذه کند، داخل آتش سوزان جهنم می شوم و می بینم که خداوند مرا به زودی بکشد و هرگز مرا نیامرزد.